یه دستور غذایی از اشپزباشی
شیرین عسل اشپزی هات ما رو کشته اینقدر وقت غذا درست کردن من میای بغلم و نگاه میکنی و اگه رو زمین هستی هم همه حواست به کارای منه که دیگه یه اشپز حرفه ای شدی که از جون و دل اشپزی میکنه اخه ما به این شیرین کاری های تو چی بگیم ؟ چه کارت کنیم ؟ حقت نیست یه گاز بزرگ بگیریم ازت ؟ هان ؟ خودت بگو
یه سیب زمینی و یه پیاز تو قابلمه البته بهتر بگم قابلمه خودت گذاشتی و داشتی هم میزدی و هی یه چیزیایی هم میگفتی و سخت مشغول کار بودی
هم بزن مامان هم بزن ته نگیره
وای هی کف گیر رو از این دست به اون دست میدادی انگار ظرفت پر از خوروش هست و سنگینه واست اخه اینقدر غذا واسه چی بود و منم مات بودم نگاه میکردم
چی ؟ جی شد ؟
گوشتت کم بود ؟ خودت رفتی تو قابلمه ؟
اره درست میبینم بازم داری هم میزنی که ای جانم به این میگن اشپزی از دل و جون
به فکر بچه هاشه دیگه
بازم داری میگی جووو جووو اره مامان باید جوجو رو بپزیم و بزاریم تو قابلمه ولی نه یهو نیوفتی به جوون اون دو تا جوجه
قربونت برم من جیگری بخدا