ایدین جونایدین جون، تا این لحظه: 12 سال و 24 روز سن داره

شکلات من آیدین

ماجرا های این ماه

1392/2/26 3:16
نویسنده : بابا و مامان
366 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی ایدین تو خونه گم میشه اینجور جاها باید پیداش کرد

ما دکور خونه رو کلا تغییر دادیم به خاطر تو که این چیزا پیش نیاد

................................................................................................

دوستای عزیز کدوم روش نشستن درسته ؟

اینجا من ایدین رو روی صندلی گذاشتم ولی میبینین که میخواد بیاد پایین

اینجا خودش نشسته و  میخواد پاهاشو از پشت  صندلی بیاره بیرون که چون میترسیدم بیوفته گذاشتمش زمین

و این شد نتیجه درگیری ما

قهر کردن  ایدینی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان سبحان جون
26 اردیبهشت 92 4:47
خداگل پسری نازتون حفظ کنه ایشالا خاله حونی مواظب خودت باش عزیزم


مرسی خاله خدا گل پسر شما رو هم نگه داره و ایشالا همیشه در صحت و سلامت باشین
مسيحا
26 اردیبهشت 92 8:17
اي خدا چقدر شيطون شده اين شكلات شيرين بزار راحت باشه ولي مواظبش باش


اره خاله همیشه میزارم راحت باشه ولی خطرناک نشه
الهام مامان علیرضا
26 اردیبهشت 92 8:36
عزیزم میخواسته دالی بازی کنه مامانی رفته پشت مبل ها

شما نگران نباش مامانی خودش از همه بیشتر مراقبه که نیفته...چند بار که بیفته سعی می کنه تعادلش و حفظ کنه.می دونی علیرضا تا به حال چند بار زمین خورده؟؟؟

رو فرش بیفته چیزیش نمیشه.

من لینکتون می کنم عزیزم.




نگران افتادنش نیستم اونجا برق هست خاله واسه اون میترسم
منم لینکتون میکنم

مریم مامان دونه برفی
26 اردیبهشت 92 12:14

وای که چقدر خوشمزه است این شکلاته
دقیقا ما هم همینکارو کردیم من تو خونه تقریبا همه وسایلو جاسازی کردم تا هی هردقیقه دلم تالاپی نریزه پائین . حتی صندلیش رو هم بیشتر وقتها قایم می کنم چون میره رو شو از اونجا میخوا د بپره پایین .


اخه خاله نمیشه همه چی رو قایم کرد الان هم دیگه با صندلی قهره
بابای ارشیا
26 اردیبهشت 92 13:40
آیدین جون چرا اونجا خانم خوشکله میدونم حق داری دعوات کردن لابد ولی نه میدونم داری شیرین کاری میکنی قندعسل

الهی پاینده باشی عمو جون



بچه شیطون به هوای اون اباژور میره که تکونش بده و اون هم صدا بده و روشن خاموشش کنه

لیلا جواهری
26 اردیبهشت 92 16:22
سلام آیدین ناز و بلا و شیطون. قربونت برم. عسل ایشالا صد سال زنده باشی


سلام خاله جون مرسی خاله مهربون
مرمر
26 اردیبهشت 92 17:09
الهی فدای شیطونیات بشم اخه سیبچه من
مامان خانومی کاش از اول براش صندلی نیمزاشتی تا دل کوچولوش بخواد روش بشینه


خانومی من میخواستم یه ذره باهاش بازی کنم ولی نمیدونستم به اینجاها میگشه
هیراد و عمه لیلاش
27 اردیبهشت 92 16:15
خاله جون به مامانی بگو اینکه چیزی نیست حالا شیطونیها ازم ببینی
عزیزم با کمال افتخار لیمک شدید


اره خوب این که شیطونی نیست منم شما رو لینک میکنم
آتيلا جون و مامان شيما
27 اردیبهشت 92 19:51
واي نيگاش كن...
موش موچولوي شيطون بلا...
خاله قربون شيرين عسل خودش...
ماشاا...
سلام ماماني...
خوبي عزيزم...
خانومي شرمنده شدم حسابي...
مگه ما فراموشتون ميكنيم نه بخدا...
يكم درگير امتحاناتمم...
بروي چشم جبران غيبت ميكنيم...
دوستون داريم...
بوووووووووووووووس...


خانومی ما نگرانتون بودیم عزیز ایشالا همیشه خوش باشی در کمال صحت و سلامت
مامان دیبا
28 اردیبهشت 92 2:53
وااااااای خوشکلم چه پسر ناز نازی الاهی خدا حفظش کنه
hgd
29 اردیبهشت 92 1:25
www.elham690.blogfa.com
مونا
6 خرداد 92 4:14



مرسی خاله جون