ایدین جونم این روزا خیلی شیطون شدی اینقدر که من همش باید مراقبت باشم که یه وقت بلایی سر خودت نیاری وقتی من تو اشپزخونه ناهار درست میکنم تو میای و کشو رو باز میکنی و همه وسایل رومیندازی بیرون در در حالی که داری حرف میزنی و اگه تو سالن باشی از میز ال سی دی یالا میری و تلویزیون نگاه میکنی وقتی صدای در میاد از خوشحالی اینکه بابا اومده در هر حالی که باشه حتی وقت غذا خوردن و شیر خوردن چهار دست و پا میری منتظر میشی تا بابا بیاد تو و بغلت کنه گلم تو واقعا شیرینی زندگی ما هستی عزیزمی ...