اندر احوالات بیست ماهه ما
سلام به همه دوستای عزیز
اره ما هم هنر مند شدیم و مثلا خواستیم اتلیه پاییزی درست کنیم
و بیچاره ایدینی که یه عالمه برگ رو روش ریختیم ولی بد نشده البته جای کار داره ولی
برای بار اول در واقع اون طبیعت پاییزی که هنر دست خدا جونه خوشکلش کرده ...خدا یا
هزار باز شکرت هزار بار شکرت به خاطر این نعمتهایی که به من دادی ولی خیلی هاشو من
متوجه نیستم و اونی رو که میبینم هم قدر دونت نیستم و اونی رو شکرت میکنم هم خیلی
در برابر نعمتت ناچیزه چه خوش گفت شاعر که
کز دست و زبان که برایید کز عهده شکرت بدر اید
پاییز تنها فصلیه که از همون اول خودشو نشون میده کاش ادما هم مثل فصل پاییز بودن و
از اول خودشون رو نشون میدادن
یه ادامه مطلب عکسی داریم بفرمایید
این ماه تولد بابای ایدینی هم بود و ما واسش یه جشن کوچیک گرفتیم و ایدینی خیلی واسه باباش تولد تولد خوند البته میگفت بلد بلد (به ضمه لام ) و دست میزد و میرقصید
اینم کیک تولد بابایی و اونم دست ایدینی که هی ناخنک میزد و میخورد