سیزده ماهگی سلام
نانازی من خیلی شیطون بلا شدی مدت زیادی بود که من وقت نکرده بودم اپ کنم وبا خبر های زیادی اومدم
نانازی چند قدم راه میری گلم و خیلی اشتیاق واسه راه رفتن داری کفش هاتو که میبینی از خوشحالی و ذوق دستاتو تکون میدی و میریم تو حیاط که راه بری یه انگشتمو میگیرم و تو راه میری به تنهایی سر پا میمونی و پند قدم برمیداری و خودت هی میخندی
فدات شم زندگی پستی و بلندی های زیادی داره گرمی و سردی ها که فقط باید تحمل کرد و تحمل کرد ایشالا هیچوقت غصه نبینی . و به ارزوهات برسی حتی بدست اوردن یه چیز کوچولو به ادم روحیه میده و میتونه امیدی باشه واسه بزرگتره مامانی من بهترین ها رو واست فراهم میکنم و میخوام از زندگیت لذت ببری مامانی تو گاهی که من گریه میکنم بهم زل میزنی و حس میکنم میدونی چمه میدونی دلم واسه چی گرفته و واسه همدردی میای بغلم خیلی قشنگ نمیدونی چه حسی داره نازنین جون
فردا روز مادره ولی ما هنوز واسه مادر جون و مادر بزرگت چیزی نخریدیم و فردا باید بریم خرید به همراه شما البته من هرجا میرم شما رو همرام میبرم